باران به سختی میبارد ...
تنها مانده ام ...
اشکها بر روی گونه هایم میغلتند ...
هیچکس در این حوالی نیست ...
خدا ...؟
آیا خدا هم نیست ؟!
چرا هست ...
سنگینی نگاهش را حس میکنم !
پس چرا به دادم نمیرسد ؟!
چرا کمکم نمیکند ؟!
آیا مرا فراموش کرده ؟!
نه ... امکان ندارد .
چرا دارد !
این صدا متعلق به کیست ؟!
نترس ... منم . آشنام !
نمیبینمت ... !!!
تحمل دیدنش را نداری ...
چ ... چرا ؟!
بگذریم ...
نامت چیست ؟!
مرا میشناسی ...
خب اسمت را بگو تا تو را به یاد آورم !
آخر نمیدانم مرا به چه اسمی میشناسی ...
یادم آمد ! میشناسمش ...
خیلی خوب هم میشناسمش ...
چرا اجازه دادم اهریمن با من همکلام شود ؟
چرا آنقدر از خدا دور شدم تا شیطان به من نزدیک شود ؟
چرا ؟!!
اصلا چرا قبل تر از این. اجازه دادم دیوهای انسان نما به من نزدیک
شوند ؟!
راستی چرا با آنها دوست شدم ؟!
حالا به من خیانت کرده اند ... همه آنها ...
به من دروغ گفته اند ... همه آنها ...
به بازی ام گرفته اند ... همه آنها ...
چرا اجازه دادم ؟!
من فریب خوردم ... فریب افرادی را که خودم انتخاب کردم ...
تقصیر خود من بود ...
اما چرا فکر کردم همه مردم عالم مثل همان افراد هستند ...؟!
چه کسی این باور را در من پرورش داد ؟
بزرگترین دشمن من که بود ... ؟!
..... خ ..... و ..... د ..... م ..... خود من ....!
...
به اطراف نگاه میکنم ...
گیج شدم !!!
اینجا کجاست ؟!!
آیا آن پارک فرسوده را طی کرده و ...
به این پارک زیبا و سرسبز رسیدم ؟!
اینجا چقدر شلوغ است !!
از سکوت هم خبری نیست ...!
ابلیس هم رفته است ...
2اگه موبایل مجانی میخوای حوصله داشته باش تا اخرش بخون
اگه موبایل مجانی میخوای حوصله داشته باش تا اخرش بخون
139790 بازدید
72 بازدید امروز
16 بازدید دیروز
176 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian